Autoconverted from "9.srt"

 

.

چي؟ چرا آردي که از اون محافظت مي کردي، ناپديد شد؟

 

اون کار اشتباهي انجام نداده
منو به جاش تنبيه کنيد

 

مادر به من گفت که خميرتو بهت برگردونم

 

اون بايد به خاطر گم کردن مواد تشکيل دهنده مردود بشه

 

ولي مزه مهم تره
...اگه اون بتونه کاري کنه که همون مزه رو بده

 

...بدون استفاده کردن از آرد

 

آيا اين بهتر مخواهد بود که قوانين رو رعايت کنيم؟

 

(قسمت نه)

 

بانو يانگ، بريد
و اول نتيجه ها رو اعلام کنيد

 

من نتيجه ي اين رقابت رو اعلام خواهم کرد

 

اولين مقام، چويي گيوميونگ هست

 

گيوميونگ، اولين برنده يک جايزه دريافت مي کنه

 

بعدي دختراني هستند که مردود شدند و بايد برند بيرون

 

پارک سون-يو
از قصر شاهزاده

 

کيم اوه-رون از قصر شاهزاده

 

پارک دوگوم از قصر مادر پادشاه

 

کيم سون-بي از قصر مادر پادشاه

 

يو ياهانگ از قصر شاهزاده

 

يون مي-کوم از قصر پادشاه

 

پارک گي-کوم از قصر پادشاه

 

يونگ اييون-بي از قصر مادر پادشاه

 

...و بالاخره

 

سو يانگوم از قصر پادشاه

 

!بانوي من

 

متاسفم، ولي همه ي کساني که غذاي اونو چشيدند
گفتند که خيلي خوشمزه بود

 

!آيا دارين مي گين که تصميم ما مشکل داره؟

 

...اوه،نه، منظورم اين نيست

 

مراقبت کردن از مواد غذايي يک مهارت پايه براي يک بانوي آشپزخانه است

 

و استفاده نکردن از مواد غذايي در اين رقابت اونو اخراج کرد

 

شکستن قوانين
به همين دليل او مردود شد

 

درسته که ما در ارزيابيمون خيلي سختگير بوديم

 

ولي کار ديگه اي نمي تونستيم کنيم
چون اين دستور پادشاه بود

 

اونايي که مردود شدند بايد امشب وسايلشون رو جمع کنن

 

و فردا قصر رو ترک کنند

 

مادر پادشاه به اين جا وارد مي شوند

 

اعلي حضرت شما، چه کسي منو به اين جا دعوت کرده؟

 

...عاليه، من رقابت ها رو ديدم

 

از بانوان همراه قصر و از بانتوان خياطي هم همين طور

 

از بخشش بي اندازه ي شما سپاس گزارم

 

اين مخصوص به نظر مي رسه

 

اون اول شده. لطفا امتحانش کنيد

 

خوبه؟

 

خوبه، چون هنوز گرمه
مزه از بين نرفته

 

او اين رو در طول مهماني ها مشاهده کرد

 

غذا ها خيلي سريع سرد مي شدند

 

او آب سبزي و گوشت پخته شده رو بهش اضافه کرد تا به اون طعم بده

 

به خاطر همين ما اون رو اول انتخاب کرديم

 

مي دونم

 

به اين سبزي ها که به جاي آرد استفاده کرديد
و دور اين ها پيچيده ايد چي مي گيد؟

 

اون ها کلم هستند.
...به عنوان گياه به اينجا اومدند تا پرورش داده شوند در

 

ادويه خانه. ولي او گفت که از اون استفاده کرد چون اون
مزه ي خوبي مي داد

 

درسته؟

 

خيلي خوبه

 

اين شربت نارنج نيست؟ نمي دونستم
همچين مزه اي مي ده

 

اين براي پسر بزرگم عالي هست

 

اون چندم شد؟

 

اون... مردود شد

 

چي؟ اون مردود شد؟ چرا؟

 

اون آردشو گم کرد

 

بنابراين اون به خاطر گم کردن مواد غذاييش مردود شد

 

تو اينو درست کردي؟

 

بله

 

چه طور آردتو گم کردي؟

 

اعلي حضرت، در واقع اين تقصير من بود

 

شما، بانو نو؟

 

بله، داستانش مفصله.
لطفا اونو ببخشيد چون اين تقصير من بود

 

تو مي تونستي از حلقه هاي کلم استفاده کني
يا اونو با ماهي درست مي کردي

 

بنابراين دليل خاصي براي استفاده کردن از اون هست؟

 

مسابقه براي مهماني پادشاه هست و اون بيماري معده داره

 

کلم براي معده خوب هست و آبش از سرماخوردگي جلوگيري مي کنه

 

و شما معمولا کدو رو براي سو هاضمه به مردم مي ديد

 

...و من شنيدم که غذاي قصر از غذاهايي هست

 

که مردم هم مي خورند
...کلم چيزي هست که

 

همه جا مي تونه پرورش داده بشه
و الان خيلي گرون هست

 

کلم در هر خونه اي رشد مي کنه ولي آرد
براي مردم خيلي گرون هست

 

بانو نو نبايد تنبيه بشه

 

اگر شما آردشو بر نمي داشتيد
او نمي تونست به چنين چيزي فکر کنه

 

اگر غذا خوب، سالم و معمولي باشه

 

چه چيزي بهتر از اون مي تونه باشه؟

 

بعلاوه اين بچه ذهن خيلي سريعي هم داره

 

بنابراين ما چطور مي تونيم اون رو از قصر بيرون کنيم؟

 

اجازه بديد بمونه. اون مي تونه غذاهاي سالم درست کنه

 

نه تنها براي پادشاه
بلکه براي مردم هم

 

بله، اعلي حضرت

 

اون دختري که اسمش يانگوم هست کيه؟

 

من شنيدم که او حتي به ادويه خانه هم رفته

 

اون با استعداد به نظر مي رسه

 

خيلي با استعداد به نظر مي رسيد

 

و الان او حتي توجه ملکه ي مادر رو هم جلب کرده

 

پس نبايد مفام اول براي اون باشه؟

 

مي دونم، حتي ملکه ي مادر هم از مزه ي غذا تعريف کرد

 

بله، اولين مقام بايد تغيير کنه

 

!هي، چه حرف هاي مزخرفي داريد مي زنيد؟

 

!اولين مقام به گيوميونگ داده شده

 

يانگوم فقط خوش شانس بود

 

،اگه خوش شانس بود يا نبود
...اين خيلي عاليه

 

که اين طوري از طرف ملکه ي مادر تحسين بشي

 

!چه با جرئت با مت صحبت مي کنيد
بياييد اين جا

 

زياد نگران نباشيد
...توجه بيشتر معمولا به کساني داده مي شه که

 

فوق العاده کار مي کنند و به ندرت، نه اغلب اوقات

 

پس اگه يه دختر يه بار اين طوري کارشو خوب انجام بده

 

فکر نمي کنيد؟

 

سرباز ها کجا هستند؟
اونا بايد دختر ها رو ببرند بيرون

 

اين طوري نباش

 

چرا اون کار رو کردي؟
اگه يه اتفاق بد برات مي افتاد؟

 

نمي دونم. فقط داشتم ديوونه مي شدم
وقتي که فکر مي کردم تو مردود مي شي

 

متشکرم

 

در هر حال، خيلي برات خوشحالم
و خيلي از بانو نو سپاس گزارم

 

اين لباس تو هست

 

من اين رو از صميم قلب برات درست کردم

 

با وجود اين که آموزش رسمي بانوان دربار فردا شروع مي شه

 

ما اين جا جمع شده ايم تا راز سوگند سکوت رو حفظ کنيم

 

اين سوگند سکوت بايد بين بانوان دربار نگه داشته بشه

 

آيا اين قوا رو مي دين؟

 

بله، بانوي من

 

ادامه بديد

 

وقتي که جوون بودم، يکي از بانوان پايين تر از من
رسوا شده بود

 

با يک مامور چيني در مهمان خانه

 

و در طول مدت ديگران به حاملگي اون پي بردند

 

قوانين بانوان دربار جدي تر از قوانين کشور هست

 

بنابراين هيچ استثناي وجود نداره با وجود اين که اين اشتباه مامور بود

 

بنابراين من مجبورش کردم که خود کشي کنه

 

ولي نتونستم به خودم اجازه بدم که بچه اي رو که به دنيا آورده بکشه

 

بنابراين من او را مخفيانه در اقامتگاهم بزرگ کردم

 

اون بچه هنوز نمي دونه من کسي هستم که مادرشو کشتم

 

و من رو مادر خودش مي دونه

 

يه دليلي داره که من دارم اينو الان به شما مي گم

 

اول، مهم نيست که دليل چي باشه
شما بايد مرگ رو بپذيريد

 

در عوض خيانت به پادشاه
...به خاطر همين بانو نو

 

اون کار رو با کسي کرد که مثل دختر خودش بود

 

اين که او بچه رو نکشت و
اين که بانوان دربار

 

اون بچه رو با هم در اقامتگاه ها بزرگ کردند
به شما نشون مي ده که اين عهد و ميثاق

 

بين بانوان دربار وجود داره
که محکم تر از خون هست

 

اين دومين قانون بانوان دربار هست

 

و بالاخره، دختر هاي بزرگتر اين داستان رو از قبل مي دونند

 

ولي چون ما به کس ديگري نگفته ايم

 

بانو نو و اون بچه تونستند بدون خطر در اين جا زندگي کنند

 

اين به معني يک بانوي دربار هست

 

شما الان بايد بدونيد که چرا
ما اين سوگند سکوت رو مي خوريم

 

ادامه بديد

 

بعد از من تکرار کنيد

 

" من هيچ نوع خيانتي به اعلي حضرت نمي کنم "

 

" من هيچ نوع خيانتي به اعلي حضرت نمي کنم "

 

" من با چشمانم مرتکب بي عفتي نمي شوم "

 

" من با چشمانم مرتکب بي عفتي نمي شوم "

 

" من با دهانم مرتکب بي عفتي نمي شوم "

 

" من با دهانم مرتکب بي عفتي نمي شوم "

 

" من با دستانم مرتکب بي عفتي نمي شوم "

 

" من با دستانم مرتکب بي عفتي نمي شوم "

 

" من با قلبم مرتکب بي عفتي نمي شوم "

 

" من با قلبم مرتکب بي عفتي نمي شوم "

 

" اين چيز ها نه تنها شامل آقايان مي شه
بلکه خانم هاي ديگر هم همين طور "

 

" اين چيز ها نه تنها شامل آقايان مي شه
بلکه خانم هاي ديگر هم همين طور "

 

" من از دوستم مراقبت مي کنم
همون طور که از خودم مراقبت مي کنم "

 

" من از دوستم مراقبت مي کنم
همون طور که از خودم مراقبت مي کنم "

 

" من درباره ي اتفاقات بين بانوان دربار با کس ديگري صحبت نمي کنم "

 

" من درباره ي اتفاقات بين بانوان دربار با کس ديگري صحبت نمي کنم "

 

مادر، من بالاخره يک بانوي دربار شدم

 

در آشپز خانه ي سلطنتي همون طور که تو بودي

 

من انتقام تو رو خواهم گرت
و روياي تو رو برآورده مي کنم

 

!بانوي من

 

اين چيه؟

 

يه نفر از نگهبانان سلطنتي به من گفت
که اين رو به شما بدم

 

بانوي من، من نمي تونم با يونسنگ تو يک اتاق باشم

 

من هم همين طور. خواهش مي کنم، بانوي من

 

مشکل چيه؟

 

اون هميشه منو عصباني مي کنه

 

من هم همين طور

 

اين مزخرفات يعني چي؟

 

ما به شما گفتيم که با همديگه خوب باشيد

 

!با چه جرئتي اين طوري همديگر رو مقصر مي کنيد؟

 

...منظور من اين نيست

 

،کافيه. اگه يه بار ديگه اين چيز ها رو بشنوم
با چوب تنبيهتون مي کنم

 

مي فهميد؟

 

ما سه تا يک اتاق رو با هم تقسيم مي کنيم

 

شما هم وسايلتون رو منظم کنيد

 

فردا اين کارو مي کنم

 

من نمي تونم تو يه اتاق شلخته بخوابم
پس همين الان اين کارو بکن

 

من خسته ام. فردا اين کارو مي کنم

 

من خيلي خسته ام
بايد همين الان بخوابم

 

اين چيه؟! همه ي اين موها

 

هي، تميزش کن

 

چي کار کردي؟! تميزش کن

 

فردا تميزش مي کنم

 

اون ها به پتو ها و لباس هاي من مي چسبند

 

همين الان تميزش کن

 

نمي شنوي؟

 

!همين الان تميزش کن

 

باشه

 

اين پودر صورته؟

 

چرا تو...؟

 

کي گفت به اين دست بزني؟

 

چرا اين طوري منو هل ميدي؟
مگه ما با هم دوست نيستيم؟

 

!دوست؟! کي مي گه من دوست تو ام؟

 

بانو چويي، البته
شما فکر مي کنيد من دوست دارم با شما باشم؟

 

هي، شمع ها رو خاموش کن

 

!من نمي تونم با شمع هاي روشن بخوابم

 

من مي تونم بدون هيچ مشکلي بخوابم

 

!چرا تو! همين الان خاموشش کن

 

!آخ

 

!ساکت باش! ساکت

 

!درد مي کنه! چرا اين کارو کردي؟

 

!براي اين که تو دردت بگيره

 

چيه، يون سنگ؟

 

من نمي تونم به هيچ وجه با يانگرو بمونم
يانگوم، بايد چي کار کنم؟

 

چرا؟

 

نمي دونم. اون شب ها به من مي زنه و منو نيشگون مي گيره

 

...جدي؟ چطوري

 

درسه! اون گفت که من به اون زدم
و تو خواب صحبت مي کردم

 

و اون به من مي زنه
يانگوم، بايد چي کار کنم؟

 

!چه دروغگويي! پس من دروغ مي گم؟

 

البته! بانو يونگ حتي يه شکايت هم از من نکرده بود

 

پس اين مزخرفات چيه که مي گي؟

 

!داري عصبانيم مي کني
!تو خيلي هم کثيف هستي

 

!اون به نظر مي رسه که خيلي تميز باشه

 

!اين صداي چيه؟

 

اين اغتشاش تو اين موقع شب براي چيه؟

 

...بانوي من، خواهش مي کنم

 

...خواهش مي کنم

 

چرا... برو چوب منو بيار

 

بله

 

چه اتفاقي داره مي افته؟

 

اون ها مي گن که نمي تونن يه اتاق رو با هم تقسيم کنند

 

من داشتم اون ها رو سرزنش مي کردم

 

!...چه جرئتي

 

...بانوي من، خواهش مي کنم

 

بانوي من، من بيشتر از اون

 

صد ضربه شلاق رو قبول مي کنيد يا قسمت کردن اتاق رو؟

 

صد... تا؟

 

صد... تا؟ من قبول مي کنم

 

تنبيهشوت رو تغيير بدين
...اونا بايد حد اقل

 

در اين قصر پر دغدغه يک خواب خوب داشته باشند

 

!متشکرم! متشکرم، بانوي من

 

،متشکرم، بانوي من

 

...يانگوم

 

جانم؟

 

من خيلي خوشحالم

 

منم همين طور

 

مي دوني که فردا وقتي به عيادت مي ريم بايد از خونه غذا بياريم

 

چي کار مي خواي بکني؟

 

مي دونم خونه ي شما هم مثل من دشواري هايي داره

 

...بانوي من... بانوي من
...خواهش مي کنم، فقط اين بار. بانوي من

 

يانگوم، خوابيدي؟

 

نه، بانوي من

 

يه لحظه بيا اين جا

 

بله، بانوي من

 

اين يک چاقوي آشپزخانه است

 

تو الان يک بانوي رسمي دربار شدي
بايد مال خودت رو داشته باشي

 

ممنونم

 

اين به شخصي تعلق داره که بهترين دوست من بود

 

اون مثل بانو نو يه داستان تکان دهنده براي گفتن داره

 

پس چرا دارين اين و به من مي دين؟

 

اون مي خواست با مهارت هاش يک بانوي اول دربار بشه

 

او خيلي کنجکاو بود
و مهربان مثل تو

 

هرگز او رو فراموش نکرده ام
با وجود اين که ديگه اون رو نديدم

 

و ممکنه ديگه هم نبينم

 

اين چاقوي اون هست

 

مي دوني چرا دارم اين رو به تو مي دم؟

 

بله، بانوي من

 

خيلي خوب. برگرد و بخواب
مسافرت فردا ممکنه خسته ات کنه

 

بله

 

...اوه، پشتم

 

...او خيلي شبيه يانگوم هست

 

!اون يانگومه

 

!داگو

 

!يانگوم

 

خوبه. بشين

 

پس تا وقتي که عمر داري مي توني اين جا بموني

 

...تو نبايد اين طوري صحبت کني با کسي که شده

 

يک بانوي دربار رسمي نهمين رتبه اي
درسته، يانگوم؟

 

تو بايد الان افتخار کني

 

شما مي تونيد مثل خميشه با من غير جدي صحبت کنيد

 

اما پس... اون طوري خوبه؟

 

البته. من اين کار رو بدون شما نمي تونستم انجام بدم

 

شما مثل يک مامان و بابا براي من هستيد

 

تو امشب بيرون مي خوابي

 

من؟ چرا؟

 

او گفت که من مثل مادرش هستم
...چيز هايي هست

 

که من و اون نياز داريم با هم صحبت کنيم
در باره ي روز عروسيش

 

بگذاريد من هم ساز بزنم

 

!برو بيرون! نشنيدي چي گفتم؟

 

...دارم مي رم بيرون

 

چرا مجبورم مي کني دو بار حرف بزنم؟
...عجله کن! پير

 

کسي نمي تونه کاري کنه چون تو اون جايي

 

ولي زندگي کردن به عنوان يک بانوي دربار
سخت تر از اوني هست که تو فکر مي کني

 

درست مثل اين که ديدن پدر و مادر طبيعي هست

 

ازدواج کردن با يک مرد هم طبيعي هست

 

پس بدون کسي زندگي کردن نمي تونه آسون باشه

 

در واقع، من هم مثل يک بانوي دربار هستم

 

ولي اين بهتر از تنها بودن هست

 

ولي چه کار مي توني کني؟
بايد راهي رو که انتخاب کردي ادامه بدي

 

،اين خوبه که داري مي ري
ولي به نظر مي رسه که داري عجله مي کني

 

يه شخص مي تونه تا آخر راه بره
اگه در بين راه استراحت کنه

 

مي فهمي؟

 

بله

 

ادامه بده

 

ان دختر اين جاست

 

لگذاريد بياد تو

 

بله، قربان

 

بشين

 

فکر مي کنم يه شخص نمي تونه بالاخره
از گذشته ي خانوادگيش چشم پوشي کنه

 

شنيدم که در مسابقه اول شدي

 

هنوز چيز هاي زيادي هست که بايد ياد بگيرم

 

تو ياد گرفته اي که متواضع هم باشي

 

شما بيش از حد من رو تشويق و تحسين مي کنيد

 

او کسي هست که راه بانو چويي را ادامه مي ده

 

لطفا با او به خوبي رفتار کنيد

 

به نظر مي رسه که او بلند همت تر از بانو چويي هست

 

او از بچگيش با ديگران فرق مي کرد

 

جدي؟

 

ما بايد بهش ياد بديم که چطور به آرزوهاش برسه

 

مي بايد به او ياد بديم که
چطوري چيز هايي رو که دوست نداره انجام بده

 

ترتيب خانواده ي شما معلومه
به خاطر همين من شما رو دوست دارم

 

من از شنيدن چنين تحسيني شرمسارم

 

خواهش مي کنم ادامه بديد و چيزي بنوشيد

 

يانگوم، چرا اين قدر زود مي ري؟

 

غذا حاضره و حتي آب حمام هم حاضره

 

من بايد به چند جا سر بزنم

 

يانگوم، اينو بگير

 

اين چيه؟

 

مي دوني که بايد مقداري غذا ببره

 

...اين خوبه

 

لازم نيست تشکر کني. بگير

 

اين چيه؟

 

من ده يانگ براي پول پرداخت کردم
تو پرداخت خواهي کرد، درسته؟

 

فقط هر ماه با برنج پرداخت کن

 

و آن براي يک سال خواهد بود
از اون جا که مقداري هم پول دستمزد هست

 

پس آن يک سال و نيم خواهد شد
هر وقت به قصر مي آم اين کار رو مي کنم

 

پس همراهت باشه

 

چقدر خسيسي.همين الان داشتي مي گفتي که مثل مادرشي

 

دارم سعي مي کنم اون رو محکم بار بيارم
!مي فهمي؟

 

دنيا اون قدر هم ساده نيست
تو فکر مي کني دنيا خيلي ساده است

 

!!به خاطر همين هم اين طوري زندگي مي کني

 

!تو مي خواي چيزي بگي؟

 

!فقط غذاي منو بخور و ساکت باش

 

يانگوم، من قوي ام؟

 

مادر، من اينجام

 

من اين جا يک بانوي دربار هستم

 

يانگوم، بانوي اول آشپزخانه ي قصر سلطنتي شو

 

و شکايت هاي من رو در سند رازهاي گذشته بنويس

 

من شکايت هام رو در کتاب چيني تو پنهان مي کنم

 

،اگه به قصر وارد شي
مي توني ليست دستور خوراک پزي من رو ببيني

 

در آشپزخانهي اصلي مخفي شده
هر وقت به اون نياز داشتي ازش استفاده کن

 

اونجا من رو حس خواهي کرد

 

مادر... من الان بايد بتونم به آشپزخانه وارد شم

 

،وقتي که ليست تو رو پيدا کنم
مي تونم بفهمم که چطور غذا درست مي کردي

 

و در قصر زندگي مي کردي
ديگه احساس تنهايي نمي کنم

 

اولين برنده گيوميونگ بانوي بالاتري خواهد بود

 

و بقيه ي شما بانوان پايين تر خواهيد بود

 

گيوميونگ مي تونه در آشپزخانه کار انجام بده

 

ولي دي عين حال هيچ بانوي پايين تري نمي تونه به اون جا بره

 

و تشريح کار شما نوشته شده

 

پس از مافوق هاتون بپرسيد و از اون ها ياد بگيريد

 

يو بنگ.. تو به اون ها ياد بده

 

بله، بانوي من

 

الان بايد ميز ها رو آماده کنيم

 

بله، بانوي من

 

چي؟

 

پيش بند ها براي خشک کردن دست ها نيستند

 

اون ها براي جلوگيري از کثيف شدن لباس ها هستند

 

چطور مي توني براي پادشاه غذا درست کني؟

 

با دست هايي که با اون پشيبند کثيف خشک کردي

 

...متاسفم. عادت کردم

 

امروز تو ناهار نمي خوري

 

ما اين جا رو براي جلوگيري از آتش سوزي بررسي مي کنيم

 

چي باعث شد که امروز به اين جا بياي؟

 

...شنيدم که بانوان جديد امروز به اين جا اومدند

 

...اين چيه؟ من به شما گفتم که اشياي چوبي رو نگذاريد

 

کنار آتش. کي اين کار رو کرد؟

 

...متاسفم. فراموش کردم

 

فراموش کردي؟ فکر نمي کني آتش از اين ها خبر داره؟

 

چطوري دارين به دختر ها آموزش مي دين؟

 

متاسفم

 

اون چيه؟

 

يانگوم، بهت گفتم يا نه؟

 

براي تو هم ناهار نيست
377
منظورت اينه که غذاي بد شکل رو به اعلي خضرتش سرو کنه؟

 

اين به خاطر شکل نيست

 

چاشني غذا همه جا يکسان پخش نمي شه

 

تو همون کسي هستي که هنگام جوشاندن اسفناج نمک اضافه نکرد؟

 

متاسفم

 

سبزي هاي ديگر سريع تر فاسد مي شن

 

!اگه اون ها رو با اين نوع کدو قرار بدي

 

اگه بازرس ها اين جا بودند
از حقوقت کم مي کردند

 

متاسفم

 

اعلي حضرتش غذاشو تموم کرده

 

لطفا به اتاق غذا خوري برو و غذا بخور

 

چرا اين جا ايستادي؟

 

درسته که ما اون رو دستگير کرديم؟
بله

 

مطمئنيد اين همون خانمي هست که خنجر ها رو پرتاب کرد؟

 

بله

 

بيا بريم تو

 

اين اون خانومه؟ بله

 

نقشه رو گرفتيد؟

 

بله

 

اون ها اطراف کشور پراکنده شده اند تا همه ي جزئيات رو دريافت کنند

 

و علامت و رمز هاي عجيبي هم هستند

 

اون ژاپنيه؟

 

بله

 

اون مي گه پدرش در مبارزه ي سه بندر مرد

 

آن ها از اعمال پستشون پشيمون نيستند

 

و او بايد به خاطر انتقام گيري اومده باشه

 

در هر صورت، کار خوبيه
حالا که همه ي جاسوس ها دستگير شده اند

 

مي تونم استراحت کنم

 

ولي عجيبه که چطوري به سراسر کشور رفته اند

 

و ملاحظات پر جزئياتي انجام داده اند

 

شايد اون ها فقط دنبال کالا هايي مي گشتند که مي تونند بخرند و بفروشند

 

اين رو گزارش ميدم
اين جعبه بسته بوده

 

پس مي تونيد اون رو به پليس سلطنتي تحويل دهيد

 

بله، قربان

 

اين علامت چه چيزي رو نشون مي ده؟

 

اون بهت گفت که منو به پليس سلطنتي تحويل بدي

 

تا زماني که جوابمو ندادي نمي تونم تو رو تحويل بدم

 

آيا مي خواهي از مافوقت سرپيچي کني؟

 

!...چرا تو

 

بس کن

 

،حتي اگه به من نگي
من اين نقشه رو مي برم

 

و به سراسر کشور مي رم و مي فهمم که اين ها چه معني اي مي دهند

 

پس وقتت رو تلف نکن و بهم بگو

 

من بايد اون جادوگري رو که قرقاول طلايي داشت مي کشتم

 

چي؟
جادوگري که قرقاول طلايي داشت؟

 

من به تو تير زدم
...پس حتي يک شفا دهنده ي ماهر

 

نمي تونسته تو رو نجات داده باشه
ولي اون تو رو نجات داد

 

چه کسي رو ديدي؟

 

اين تقصير منه براي اين که گذاشتم او بره

 

!اون کي بود؟ کي؟

 

اون شبيه کي بود؟

 

قربان، شما دنبال چي هستيد؟

 

شما اين جا قرقاول طلايي مي فروشيد؟

 

فقط تاجران مينگ چين از اون ها دارند

 

شما مي تونيد اون رو توي يک لونه ي مرغ و خروس مثل اين پيدا کنيد

 

جدي؟

 

مي دوني اون ها کي وارد مي شن؟

 

اون ها روز دوم ماه آينده وارد مي شوند

 

در واقع، من دنبال يک خانمي مي گردم که يک قرقاول طلايي خريد

 

چه تاجري رو بايد ببينم که از اين سر در بيارم؟

 

نمي دونم، چون من هيچ معامله اي با اون ها انجام نمي دم

 

اين طوريه؟

 

متاسفم که نتونستم کمک کنم

 

نه، مشکلي نيست

 

...قربان اگه شما بريد پيش سر آشپز کنگ داگو

 

...ممکنه
کنگ داگو؟

 

بله، اون چند ماه پيش اين جا دنبال يک قرقاول طلايي مي گشت

 

و پيش تاجر ها رفت تا اون رو بخره

 

اوه، يادمه که با يک خانم بود

 

آيا اون آخرين روز ماه بود، شش ماه پيش؟

 

در موردش مطمئن نيستم
اما حدود شش ماه پيش بود

 

جدي؟ خانه اش کجاست؟

 

من سرآشپز مخصوص-کنگ داگو هستم

 

شنيدم که يک قرقاول طلايي با يک خانم خريدي

 

درسته؟

 

...چنين چيزي

 

چرا مي پرسيد؟

 

من دارم سعي مي کنم که اون دختر رو پيدا کنم
مي دونيد اون کجاست؟

 

نمي دونم

 

چي کار داري مي کني جلوي يک غريبه؟

 

!چقدر بي فکري
...تو نمي دوني که آيا اون اين جاست

 

فقط براي اين که او رو ببينه يا دستگيرش کنه
چطور مي توني اين جوري صحبت کني؟

 

به نظر نمي رسه که اومده دستگيرش کنه

 

از کجا مي دوني؟
...از اون جا که اون درمورد

 

قرقاول طلايي مي دونه
ممکنه از طرف پليس باشه

 

درسته. او به ما گفت که مخفي نگهش داريم

 

و حتي جدا از آن، چيز هاي ديگه اي هم در مورد اون هست

 

منظورت چيه؟

 

تو هيچ وقت نمي دوني چه اتفاقي ممکنه براش بيفته، اگه مراقب نباشي

 

پس فقط ساکت باش و بذار من حرف بزنم. فهميدي؟

 

باشه. باشه

 

!سلام

 

بله! من اين جا خواهم ماند

 

مي دونم که اين براي يک مرد مودبانه نيست که به اين حا بياد

 

و از يک دختر بپرسه

 

لطفا به ما بگيد چرا مي خواهيد اون رو ببينيد؟

 

...من شنيدم دختري که من رو نجات داد يم قرقاول طلايي داشت

 

حدود شش ماه پيش
به خاطر همين من سعي مي کنم که اون رو پيدا کنم

 

اون دختر اين رو فراموش کرد
من مي خواستم اين رو برگردونم

 

و از اون تشکر کنم

 

...اگه اين طوره

 

اون منم

 

هاه؟

 

من يادمه مردي رو نجات دادم که روي زمين دراز کشيده بود

 

در راه براي آماده کردن قرقاول طلايي در خانه ي آشپز

 

حتما شما بوديد

 

که اين طور؟ متشکرم

 

من به خاطر حمله ي يک حيوان وحشي آسيب ديدم

 

و بدون کمک شما ممکن بود بميرم

 

وقتي که براي اولين بار شما رو پيدا کردم، شما حتي شبيه يک انسان نبوديد

 

پس من از گياهان استفاده کردم، دامنم
...رو پاره کردم تا شما رو ببندم و

 

!جادوگر! همين الان تو رو به پليس تحويل مي دم

 

قربان، چرا؟

 

چطور مي توني به خاطر اين جواهر بدلي دروغ بگي؟

 

...نه... اين طور نيست

 

من سعي مي کنم شخصي رو پيدا کنم
که به عنوان يک زن زندگي من رو نجات داد

 

چطور مي توني اين قدر بدجنس باشي؟

 

!پس الان دستگير مي شي

 

قربان، اين اون طور که به نظر مي رسه نيست

 

!بهت گفتم که بايد راستشو بگيم! ما هنوز نمي دونيم

 

قربان، اجازه بديد من برم اون جا و چند لحظه با خانمم صحبت کنم

 

چي؟

 

گفتم که بايد بهش بگيم

 

از کجا مي دوني اون راست مي گه يا نه؟

 

اگه اتفاقي براي يانگوم بيفته، مسئوليتش رو به عهده مي گيري؟

 

به خاطر همين با نگاه کردن به اون جواهر بدلي گفتي که "يانگوم منم"؟

 

...کي گفته من داشتم به اون جواهر بدلي نگاه مي کردم؟ من فقط داشتم

 

من دارم مي رم که همه چيز رو بهش بگم

 

بگذار اول از يانگوم بپرسيم

 

ولي ما حداقل بايد بفهميم اون کي هست و کجا زندگي مي کنه

 

آقا... اون اين جا نيست

 

او رفته

 

بايد رفته باشه

 

بايد رفته باشه

 

انگار اصلا نيومده

 

درسته

 

قربان

 

من دنبال شما مي گشتم

 

موضوع چيه؟

 

اعلي حضرت تصميم گرفته اند که فردا به شکار برند

 

به جاي پنج روز ديگه

 

چرا؟

 

مراقبان گزارش داده اند که آن روز ممکن هست بارون بياد

 

و پيک ها اومده اند تا بگ.يند که ماموران مينگ

 

ممکنه در پننج روز آينده برسند

 

...مي دونم

 

ما بايد با عجله آماده شويم

 

،مي دونم اين يک خبر ناگهاني هست
...ولي بانو مينگ و يو بنگ

 

گيوميونگ و يانگوم زير دست بانو هن کار خواهند کرد

 

بله، بانوي من

 

من بايد بانوي اول رو ببينم

 

پس وقتي ليست از طرف خواجه ها رسيد، شروع به آماده کردن کنيد

 

بله، بانوي من

 

يو بنگ، و گيوميونگ
شما ظرف ها و کاسه ها رو بياريد

 

از طرف مدير ظروف نقره

 

بله، بانوي من

 

يانگوم، تو به انبار غذا برو
و مواد غذايي رو بيار

 

بله، بانوي من

 

بايد سريع حرکت کني. فهميدي؟

 

بله

 

همه چيز آماده است؟

 

يانگوم هنوز نيومده

 

بيا بريم

 

بله، بانوي من

 

عجيبه

 

...اين هست

 

من روغن بيشتري اضافه کردم تا از شر اين طعم عجيب خلاص بشيم

 

ولي اين طعم عجيب شيريني از بين نمي ره

 

عجيبه

 

!بانوي من

 

مشکل چيه؟

 

...سوپ گوشت و سبزيجات مزه ي عجيبي داره

 

با سمي که از صدف حلزوني بيرون آورديد چه کار کرديد؟

 

آوردمش بيرون و
گذاشتمش اون جا

 

...من فکر کردم اون ماده ي سفيد رنگ غضروف هست

 

!چي؟

 

!بانو مين! يو بنگ

 

ممکنه بميره؟

 

نه، ولي تا سه تا چهار ساعت ديگه نمي تونه بيدار بشه

 

اين يک دردسر بزرگه

 

بانوي من، شما نقداري از اين نچشيديد؟

 

!بانوي من

 

مشکلي نيست

 

پادشاه حدود ساعت شش برمي گردند

 

همه ي خواجه ها دنبال ايشان رفته اند و مردم اين جا

 

کار گر هايي هستند که مسئول آتش هستند

 

هيچ چاره ي ديگه اي نيست
ما سه تا بايد اين کار رو انجام بديم

 

!بانوي من

 

!بانوي من

 

فکر نمي کنم شما بتونيد تو اين شرايط کار کنيد

 

بايد بتونم. بعد از شکار، ايشان گرسنه
هستند، و ما نمي تونيم منتظرشون بگذاريم

 

بايد با اون چيزي که باقي مونده سوپ گوشت و سبزيجات درست کنيم

 

پس اون رو بينداز دور

 

...تو نمي توني اين کار رو بکني

 

ما در کوهستان مي گرديم تا خواجه ي اصلي رو پيدا کنيم

 

اون چه فايده اي داره؟
آيا او غذا رو درست مي کنه؟

 

...پس

 

...يانگوم

 

بله

 

به گيوميونگ کمک کن

 

گيوميونگ، تو از حالا به بعد مسئول اين آشپزخانه هستي

 

هاه؟

 

چون تو آشپزي رو از سن کم ياد گرفتي

 

اين براي تو مشکلي نيست

 

خوشبختانه کمي از غذاهاي ديگر هم هست
و آشپز ها شکار رو مي پزند

 

پس شما بايد فقط مقدار کمي غذا درست کنيد و ميز رو بچينيد

 

شما از عهده اش بر مي آييد، درسته؟

 

چطور مي تونيم يه چنين کار بزرگي بکنيم؟

 

مطمئن باشيد، بانوي من، ما سعي مي کنيم

 

خيلي خوب. تا وقتي که دوباره بتونم راه برم، مي روم

 

مطمئن باشيد. بانويمن، تمام سعي ام رو مي کنم

 

،من به تو اطمينان دارم. چون ززمان زيادي گذشته
بايد عجله کني

 

بله

 

،اگر اين کار رو درست انجام نديم
به عهده ي بانو هن خواهد بود

 

اول هز همه، من ماهي
و خيار رو درست مي کنم

 

پس برو ماهي رو بشور
من گوشت رو خرد مي کنم

 

...هي... هي

 

بانو هن کجاست؟

 

اونجاست. موضوع چيه؟

 

...اوه، قبل از اوندر ضمن، آيا يخ رو آورديد؟

 

بله

 

خوبه. مسئ.ل انبار غذا به من گفت که از شما بپرسم

 

،اگه يخ آورديد
رشته ي سرد درست کنيد

 

چي؟ به جاي يک غذاي کامل؟

 

،هوا سرد هست
پس غذاي گرم ممکنه بهتر باشه

 

اين دستور اعلي حضرت هست
ايشان از تمام قدرتشان استفاده کرده

 

و گفتند که رشته ي سرد مي خواهند

 

پس لطفا آن را براي بقيه ي افراد خانواده ي سلطنتي هم آماده کنيد

 

...بانوي من... بانوي من

 

او خوابيده

 

ما بايد چه کار کنيم؟ نبايد به مسئول انبار غذا ها بگوييم؟

 

،بيايد اين کار رو بکنيم. ايشان وقتي بر مي گردند
اول شکار رو مي خورند

 

پس ما کمي وقت داريم

 

بله، اما تو تا حالا رشته ي سرد درست کردي؟

 

نه، ولي مي تونم اين کار رو انجام بدم

 

ولي ما حتي سوپ گوشت و سبزيجات رو هم نداريم

 

و ما گوشت کافي هم نداريم
و فرصتي هم نيست

 

و اين مزه ي خوبي هم نخواهد داشت

 

درسته

 

!آب راديش کيمچي

 

اين براي افراد خانواده ي سلطنتي هم کافي نيست

 

حتي اگه شربت گلابي بيشتري بريزيم

 

آن به سوپ گوشت و سبزيجات اضافه شده.اما
مزه ي سوپ کمتر مي شود

 

...اگه

 

!گيوميونگ

 

چيه؟

 

من الان بر مي گردم

 

ما در عجله ايم، پس کجا؟

 

اين به مزه خيلي کمک مي کنه

 

کجا؟

 

متاسفم. رشته ي سرد و سوپ گوشت و سبزيجات
رو درست کن. من الان بر مي گردم

 

!يانگوم! يانگوم

 

آقا، اجازه بديد من اين رو بچشم

 

...آقا... آقا

 

من عجله دارم
اجازه بدهيد من اول بروم

 

جدي؟ خيلي خوب، پس، پشت سر من بايست

 

هاه؟

 

مگه نگفتي که صبر مي کني؟

 

نه. ممکنه من اول آب بردارم؟

 

چي؟

 

من عجله دارم
پس اول من آب بر مي دارم

 

بايد بهم مي گفتي
من عجله ندارم

 

به جاي اون کار، مال من رو بگير

 

اين خوبه؟

 

اين همون آبي هست که من هر روز مي خورم

 

!ممنونم

 

!از چي حرف مي زني؟

 

،پس شما، بانوان جديد دربار
داريد الان غذا درست مي کنيد

 

!اين عصباني کننده است

 

...بانو هن تا آخر سعي کردند و

 

پس، شما بايد اين رو گزارش مي داديد

 

او گفت که چاره ي ديگه اي نيست
حتي اگر ما گزارش مي داديم

 

بايد از افراد اطراف اين جا کمک مي گرفتيد

 

آقا! با اين که ما خيلي با تجربه نيستيم

 

ما بانوان آشپزخانه هستيم
لطفا به ما اعتماد کنيد

 

بانو هن به ما گفتند که ايشان هم به ما اعتماد دارند

 

باشه!من اجازه مي دهم که اين کار رو انجام دهيد
چون الان چاره ي ديگه اي نيست

 

اما اگر پادشاه و اقوام ايشان
کمي احساس نا رضايتي نشان دهند

 

شما شديدا تنبيه خواهيد شد

 

مي فهميد؟

 

شما بدون چنين اعتماد به نفسي اين غذا رو درست کرديد

 

اين طور نيست. ما اين کار رو انجام مي دهيم، قربان

 

...يانگوم

 

!يانگوم

 

رشته هاي سرد آماده هستند

 

مسئول انبار غذا ها فهميدند

 

اگه پادشاه حتي نشانه ي کمي از نا رضايتي نشان دهند

 

تو و من و بانو هن به سختي تنبيه مي شيم

 

آيا از اين آب مطمئن هستي؟

 

اين اولين سوپ گوشت و سبزيجات من
براي رشته ي سرد هست

 

پس...!؟

 

آب گلابي

 

سرکه

 

شکر

 

نمک

 

خوبه

 

حالا براي رشته هاي سرد

 

.